آقایی که دستمزد میلیاردی از بیت المال میخواهی ، "هاجر" فقط 6 هزار تومان کم داشت...
گاهی یه مطلب میخونی دوست داری اونقدر گریه کنی که بمیری!!!
این پست یه مطلب از اینجور مطالب قرار دادم.
9سال از روزی که هاجربه دلیل نداشتن 900 تومان پول دارو پرپر شد می گذرد وما بی خبر از حال سایر هم میهنانمان به شادی روزگار می گذرانیم.
مادر هاجر در خصوص اتفاقات روز مرگ هاجر گفت:«بعد از ظهر، من و هاجر از
سر زمین کشاورزی مردم برمی گشتیم، هاجر فقط گریه میکرد. میگفت دلم درد
میکند. پدرش برای کار به گناوه رفته بود. ماشینی هم برای اینکه او را به
درمانگاه ببرم نبود. راه طولانی و جاده هم سنگلاخ؛ تراکتوری که به قلعه
رئیسی گچ میرفت آمبولانس هاجر شد. دکتر برایش دارو نوشت. 900 تومان
میشد. سرم و آمپول نوشت اما لوازم سرم در درمانگاه نبود. در زایشگاه را
هم بسته بودند. آمبولانس برای بردن او به دهدشت 6500 تومان پول میخواست.
این پول هزینه یک ماه زندگی مان بود و من تنها دو هزار تومان داشتم که از
فروش گندمهای خانه تهیه کرده بودم. گفتم: هاجر پول ندارم. هاجر گفت:
برگردیم خانه خوب میشوم... .»
مادر عکس هاجر را نشان داد و گفت: حیف! همین یک عکس را از صورت ماهش دارم.

از هاجر خجالت کشیدم چون پول نداشتم
حمد الله،
پدر هاجر نویدی که در زمان بیماری فرزندش برای کار به گناوه رفته بود،
میگوید: «هاجر اوقاتی که در شهرهای دیگر کار میکردم تنها دلخوشی ام بود.
وقتی میخواستم به گناوه بروم گفت که دلم گوشواره میخواهد. صورتم سرخ شد.
پول نداشتم. اما الان حاضرم جانم را بدهم اما فقط یک بار گوشوارهای برایش
بخرم و در گوشش بیندازم.»
روی سنگ قبرش ننوشتند علت مرگ نداشتن پول دارو؛
فقط نوشتند در گلستان طبیعت، من گلی پژمرده ام.
9
سال پیش ، هاجر نویدی منش، متولد سال 66 در روستای شوتاور از توابع بخش
چاروسای شهرستان قلعه رئیسی در شهر دهدشت استان کهکیلویه و بویر احمد در
تاریخ دهم تیر سال 81 فوت کرد. او به دلیل فقر خانواده و روستایش جانش را
از دست داد. اما جان خانم هنوز هم بعد از 9 سال خودش را مقصر مرگ هاجر
میداند و میگوید: هیچ شکایتی از هیچ کس ندارم. هاجرم مرد چون فقیریم و
روستا امکانات نداشت!

نوش دارو بعد از مرگ هاجر
وقتی موضوع مرگ هاجر
نویدی به دلیل فقر و نداشتن پول دارو 40 روز بعد از فوت او در سال 81
رسانهای شد استاندار کهکیلویه و بویراحمد، پرداختن به مرگ هاجر را تلاش
برای تضعیف دولت دانست و منتقدان را نصیحت کرد که اگر قصد مقابله با دولت
را دارند، صریح بیان کنند و به تزویر و نیرنگ متوسل نشوند.
روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج نیز اعلام کرد که مقصر، مادر هاجر بوده چون خارج از وقت اداری به پزشک مراجعه کرده است!
پزشکیان،
وزیر بهداشت وقت هم از این موضوع طفره رفته و گفته بود که تکلیف کل نظام
بهداشت و درمان نامشخص است و رمضان زاده، سخنگوی دولت هم که در نشستی خبری
درباره بکارگیری سه وزارتخانه برای پیگیری انقراض یوزپلنگ آسیایی صحبت
میکرد در واکنش به مسئله مرگ هاجر گفت: اگر رئیس جمهور بخواهد هر اتفاقی
را که در کشور میافتد پیگیری کند که دیگر به هیچ کار کلانی نمی رسد!
پس
از آن کمیتهای در مجلس وقت تشکیل شد و وزیر بهداشت به دلیل توزیع نامناسب
دارو، اشتباه پزشکی و مشکلات بهداشتی در مناطق محروم تا پای استیضاح هم
پیش رفت. آن روزها برخی گفتند دلیل مرگ هاجر ترکیدن آپاندیسش بوده اما
دکتر معالجش تشخیص نداده است. برخی دیگر گفتند او به دلیل خوردن غذای
مسموم مریض شد ولی دکتری که معاینه اش کرده بود گفته بود گرما زده شده
ببریدش خانه خوب میشود!
اما دیگر فرقی نمی کرد چون مادر هاجر پول
نداشت که او را به درمانگاه مجهزتر ببرد. بعد از این حادثه تلخ به مدت 6
ماه در روستای شوتاور آمبولانس مستقر شد و اهالی روستا تحت پوشش کمیته
امداد قرار گرفتند. امروز دیگر، داروهای لازم به خانه بهداشت شوتاور
میرسد و دکتری از شهرستان قلعه رئیسی در ماه یکبار به روستا میآید و دو
بهورز هم روستاییانی را که بیشتر فشار خون دارند درمان میکنند.
هاجر، پیش مرگ آبادانی روستایش شد
فصل
برداشت خوشههای طلایی گندم فرارسیده و برف آب شده کوههای شوتاور به
رودخانه میریزد اما هاجرهای این روستا و دام هایشان با هم از آب رودخانه
نمی خورند تا مریض شوند؛ چون هاجر جور همه را کشید و به جای همه جان داد.
هاجر جان ندارد ...
آقا زاده نگران سفر اروپایی است و اینکه نکند تعطیلات تابستانش به هدر برود.
جناب بازیکن لیگ برتری چون صفرهای پای قراردادش کم است قرارداد پاره می کند و از باشگاه اصفهانی با عصبانیت خارج می شود.
آقای دکتر نگران آخر هفته خانم بچه هاست که نکند بد بگذرد و.....
هاجر دیگر جانی ندارد و هریک ازما به فکر خودمان هستیم .
ای بیخبر بکوش تاصاحب خبر شوی تا راهرو نباشی کی راهبر شوی